- پرسه زدن
- راه رفتن بسیار گردش و حرکت اشخاص بیکار ول گشتن همه جا را گشتن: همه خیابانها را پرسه زدیم، رفتن مریدی بدستور پیر در بازارها و کویها بگدایی با خواندن اشعار چون گدایان برای کشتن و از بین بردن کبر و عجب
معنی پرسه زدن - جستجوی لغت در جدول جو
- پرسه زدن ((~. زَ دَ))
- گردش بیهوده اشخاص بی کار، رفتن مریدی به دستور پیر در بازارها و کوی ها به گدایی
![تصویری از پرسه زدن](https://jadvaljoo.ir/WordCard/mon/0/0/0/7/1/mon-0007163.jpg)
- پرسه زدن
- راه رفتن بی هدف، گردش کردن در کوچه و بازار، راه رفتن و دریوزگی کردن
![تصویری از پرسه زدن](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/4/3/3/amd-0043366.jpg)
- پرسه زدن
- Prowl
![تصویری از پرسه زدن](https://jadvaljoo.ir/WordCard/fa2en/0/0/0/3/5/fa2en-0003545.jpg)
- پرسه زدن
- красться
- پرسه زدن
- umherstreifen
- پرسه زدن
- блукати
- پرسه زدن
- wałęsać się
- پرسه زدن
- vaguear
- پرسه زدن
- aggirarsi
- پرسه زدن
- merodear
- پرسه زدن
- rondhangen
- پرسه زدن
- เดินเล่น
- پرسه زدن
- berkeliaran
- پرسه زدن
- להסתובב
- پرسه زدن
- dolanmak
- پرسه زدن
- kutangatanga
- پرسه زدن
- ঘোরাঘুরি করা
- پرسه زدن
- چکر لگانا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
راه رفتن بسیار گردش و حرکت اشخاص بیکار ول گشتن همه جا را گشتن: همه خیابانها را پرسه زدیم، رفتن مریدی بدستور پیر در بازارها و کویها بگدایی با خواندن اشعار چون گدایان برای کشتن و از بین بردن کبر و عجب
گرداگرد گرفتن حلقه زدن دور کردن چنبر زدن دایره بستن پره کردن پره کشیدن پره داشتن پره بستن
бродяга
Streuner
блукач
włóczęga